صُبحِ مَن با تو
به زیباییِ لبخند خُداست
آن خُدایی که خودَش
شاهدِ افسانۂ ماست
تو به #لیلا صفتی ،
شُهرۂ اشعارِ مَنی
مَنم آنی که جُنون اش
هَمه ازآنِ شماست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
با تو یک دنیا پُرم از نبضهای زندگی
عاشقم دیوانهای مشتاق دراین بندگی
با تو من ما میشود در راه عشق
دل به دل" یک تن شدن" بخشندگی
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
یِک روز هَمین نَزدیک
گردونۂ این دُنیا
میچَرخد و میچَرخد
آن روز تو تَنهایی
دُنیا به حساب آید
گردونه به حَرف آید
از عِشق که پُرسیدند
بی پاسُخ و رُسوایی
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
نَقش کردَم بَر دلَم سیمای عِشقَت را به شِعر
یادِ آغوشَت مَرا در مِصرَعی دیوانه کرد..."
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
ساده بگویم
تو خدای منی
عشقی و شوری و نوای منی
ساده بخوان
در تب دلدادگی
راز دلم را به همین سادگی
عاشقم امّا،
نه گدای کسی
دل ندهم کور، به هر ناکسی
حس جنون را
تو به شعرم ببین
لیلی من باش کنارم نشین
ساده بگویم
شده ام دربدر
سایه ی عشقت، همه بالای سر
ساده بگو
دل به دلم داده ای؟
شعر مرا با دل و جان خوانده ای؟
معنی این شعر
به ذهن تو چیست؟
مقصد و مقصود من از یار کیست؟
ساده بگویم
تو تمام منی
آیه ی جانی تو درون تنی
کاش که این
فاصله ها کم شود
درد فراقت برود، گم شود
سینه که لبریز
تو باشد خوش است
وای تو باشی دل من سرخوش است
ساده بگویم
نکن آزار ما
دل بده دلدار شو در عشق ما
ساده بخوانم
به جنونم بناز
لیلی من باش، به دور از نیاز
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تصور کن اگر روزی کنار یکدگر باشیم
زبان بینمان شاید ندای قلبمان ❤️ باشد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
دل میبری ز دستم تا سرزمین عشقت
دل داده ام به عشقی کز عمق دل بر آید
صد منع و نهی و انکار بر حکم منطق آمد
گفتم حلالم آن عشق کز عمق جان بیاید
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شنیدم نالههای یک دل دیوانه را
در خلوتی تا بینهایت لال و بیحرکت
وَ میدیدم به چشمانم منی را
غرق در افسوس و پایانی که میآید چه با سرعت
خودم را با خودم درگیر میدیدم
درون جنگ دل با منطقی بیرحم و بیاحساس
وَ میدیدم که دل مغرور و بیپروا
نشسته گوشهای ساکت برای لحظهای فرصت
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
#تو_را_من_دوستت_دارم نه بیاندازه نه بیجا
به روی عشق حسّاسم" ، خودت دیدی جنونم را
تهِ این زندگی مرگست و از آنهم گریزی نیست
تمام لحظهها زیباست ، اگر من" با تو" باشد ما
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در تب عشقت بسوزم یا اجابت میکنی...!!!؟
لحظهای دیدار و آغوشی پر از احساس خود
من تو را با قیمت جان نه!!! غروری پُر بها
خواستم در جنگ دل با منطق وسواس خود
یک طرف من بودم و آن سو دلیل نهی دل
خودکه دیدی من چه کردم بامنِ حسّاس خود
تا به #چلسالی ! نمانده چیزکی ای ماه من
پس بتابان اختر چشمان چون الماس خود
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
خدا را در دلت حسّ کن خدا جاوید و بیهمتاست
شبت را با خدا طی کن ، خدا در لحظهها پیداست
#بگو_با_او نیازت را ، که بیمنّت دهد پاسخ
خدا دریای خوبیهاست خدا عاشقترین شیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
بر ترازو میگذارم
شدّت این عشق را
در میانِ عاشقانت
چون منی دیوانه نیست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در حوالیِ خیالَت
در هَمان کوچۂ پاییز
بی تو تَنها بودَم آن روز
زیرِ بارانی غَم انگیز
بی تو بایَد میگذشتَم
از تَبِ آن کوچه تَنها
سَهمِ مَن از تو هَمین بود
با تو هَرگز، بی تو رُسوا
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
میرسی از راه، دلها را به یغما میبری
فصل مجنون، وصف لیلا تا ثریا میبری
گوشهای خلوت به چرخ روزگار بیوفا
رنگ جادو میزنی بیگاه دل را میبری
دل ببر تا میتوانی کیف کن با حال ما
عاقبت را خیر کن حالا که شیدا میبری
اهل پاییزم وجودم را خزان حس میکند
حال دل را خوب کن وقتی دل از ما میبری
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
هُرم آغوشت به وقت صبح غوغا میکند
چشم دل را در طلوع عشق شیدا میکند
یک شروع تازه" میسازد برای دلخوشی
با تو بودن عشق را پیوسته معنا میکند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
بهانه کن برای من قرار بیقراریام
پرم ز شوق دیدنت اگر مرا صدا کنی
سپیده سر نمیزند به کنج آشیانهام
بیا که با نگاه خود مرا ز غم جدا کنی
اگرچه زخم روزگار به انزوا کشیدهام
طبیب دل تویی بیا که رفع این بلا کنی
غبار نحس بیکسی نشسته روی سینهام
بیا که با وجود خود مرا ز من رها کنی
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
یک لحظه سوی تقدیر با چشم دل نظر کن
غیر از خودت دلیلی در روزگار دل نیست
عاشق اگر نرنجید شک کن به کار لیلا
مِی تلختر که باشد گیراییاش بدیهیست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
از عشق" بگو با من از عشق" چه فهمیدی
تا معرکهی احساس" #دیوانه_دلی_باید
باور" اگر این باشد با هم شدن آسانست
من" با تو" برای ما" بیدغدغه و شاید!
در همهمهی منطق دلها که به هم پیوست
راهی که در آن هستیم ، کنکاش نمیخواهد
با من بنشین ای عشق مستم کن ازاین بودن
در معرکهی احساس" #دیوانه_دلی_باید "
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شبی آسوده میخواهم که در هفتآسمان شب
من و معشوقه در آغوش مستی تا سحر باشیم
نه منطق در میان باشد نه خوف چشم نامردان
چنان مستی کنیم آن شب به دنبال خطر باشیم
بخوانم نام دلبر را ؛ بگوید دم به دم "جانم"
ببوسم روی ماهش را ؛ شبی را همسفر باشیم
شبی آسوده یعنی این ، شبی تنها فقط با او
شبی لبریز ما بودن ، به دور از هر نظر باشیم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
آنجا که خودت بودی و افسوس، دلت را"
بسپار به اویی که دلش مرهم دلهاست"
یک عمر پی عشق زمینی به کجا رفت؟
دنبال خدا باش که او محرم دلهاست"
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
گُفته بودَم چو " گُلی" ، چهرۂ " زیبا داری
صورتِ ماه" رُخان ، هَمچو " زلیخا " داری
شاعری گُفت هر آن چیز که خوبان دارند
هَمه را یِک تنه، ای " خوب "، تو تَنها داری
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
هدیه کُن باز به مَن آیۂ لبخندَت را
که مَرا خواندنِ آن آیه مسلمانَم کرد
نازِ چَشمت که برانگیخت تبِ شِعرم را
تبِ این وسوسه یکباره غَزلخوانم کرد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
دل به دریا میزنم تا کعبهی جانان به شوق
وصف این احوال رادیوانگی نامیدهاند...
درد را فهمیدم آن روزیکه دلتنگت شدم
واژهها هم با نمکبر زخم دل پاشیدهاند
بودنت یک عمر رابر من حلالم میکند
در نبودت لحظههایم تا ابد خوابیدهاند
از وجودت یک بت واز نام تو افسانهها
ساختم در چشم دنیاکافرم نامیدهاند...
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
ز بعد رفتنت گاهی تو را در خواب میدیدم
اگر رؤیا نصیبم بود، ز رویت بوسه را چیدم
امان از شام بیمهتاب امان از خواب هجرانت
نبودی تا سحر با درد همش با گریه خوابیدم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
چشمهی سرشار افسونت، شکارم میکند
دوریات بیپرده در خلوت خمارم میکند
باز هر پیمانه را با اسم تو" سر میکشم
#مستی_دیدار_تو مجنون تبارم میکند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در " معجزۂ عشقِ"
تو دِلداده و رُسوا
در پیچش گیسوی تو دیوانه و شیدا
این ها مَنم و لیلیِ بی چون و چرایی
مستانه بِخوان
این مَنه میخانه نشین را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شبی تنها
میان کوچههای شهر، با یادت
شدم سرمست و عالم حال من را دید
چنین عشقی نمیمیرد
اگر حتّی تو هم از خاطراتت دست برداری
کسی یک عاشق دیوانه را، جدّی نمیگیرد
شبت مهتاب و حالت خوش
که من احساس دل را با تو فهمیدم
خوشا بر من
که در عشقت غرورم را
به پای دلبرای دلبری چون تو فدا کردم،
نترسیدم...
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
دلَم میخواست یِک اِمشب #تو دَر آغوشِ مَن باشی و مَن
دَر هُرمِ آغوشَت
نَفس هامان دَمی یِکسان و چشمَم خیره بَر چَشمانِ زیبایَت
لبَت را بَر لبَم بُگذار و مَستم کُن زِ جامی کز شَرابِ عِشق لَبریز است..."
وَ مَن دَر تایِ گیسویَت سَرای عِشق میجویَم
نَگو رؤیاست، این حالَم
نَگو، دیوانه ای سَرگشته و آواره ای، بیتابِ دِلدارم
نه چون مَجنون شُدم دیوانۂ لیلا نه
چون فَرهادم و دَر عِشقِ شیرین، گشته ام رُسوا
مَن از کابوس بیمارَم
مَن از هِجران و ترسیدَن زِ فَردایی که شایَد بی #تو بایَد زیست بیزارَم..."
بیا و اِمشبی را عِشق بنویسیم
بیا با واژه هایی چون دِل و دِلدار و دِلبر عِشق را،
دَر لَحظه ای سازیم
#تو باشی حالِ مَن خوب است و مَن از عالَمی سیرَم
بیا و اِمشبی را با دلَم بِنشین..."
بیا اِمشب کِنارم باش و با مَن تا سَحر بی باده مَستی کُن
مَن از فَردا نِمیتَرسم
اگر #تو مأمنم باشی..."
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
#روزگار_بیدلان
کاش میشد تا خدای مهربان
آن خدای تا همیشه جاودان
اندکی تا سالهای قبل را
بازگرداند برای این جهان
یا که در پیدا و یا حتی نهان
آدمی گر خسته بودش از زمان
میشد از این لحظههای دلهره
رد شدش از روزگار بیدلان
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
بخواب آرام و آسوده دلم را با دلت حس کن
منم در تو تویی در من همین دلدادگی زیباست
درون خواب و رؤیایت ببوسم بارها تا صبح
به آغوشت اسیرم کن که این دیوانگی زیباست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
