hamidrezayeganeh.ir

شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

hamidrezayeganeh.ir | اشعار حمیدرضا یگانه

حمیدرضا یگانه
hamidrezayeganeh.ir شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

قمار معرفت

من کعبه‌ احساس را با عشق و ایمان ساختم

مطلع تو بودی بی‌بدیل وقتی به‌ دل پرداختم

امّا " قمار معرفت " با حکمِ دل کاری نداشت

من جان و دل را باختم وقتی تو را نشناختم

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : سه شنبه چهارم آذر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

ماه من

آذر ای ماهِ من از فصل شکوفایی عشق

قدمَت نیک و همه روز و شبت شادی باد

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه دوم آذر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

یاور احساس

ای کهنه رفیق دل بی‌تاب‌وتوانم
ای قامت کوته شده‌ات حافظ جانم
ای هم‌قدم این دل دیوانه رسوا
ای شاهد اسرار دل و شعر و بیانم
ای هم‌دل شب‌های دل خسته تنها
ای وارث اندوه دلم، درد نهانم
ای خط وصال من و اندیشه خلوت
ای یاور احساس، قلم" یار خزانم

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

چه کنم

چه کنم؟

با دل دیوانه که تنگ آمده است

تو کجایی؟

که جهانم همه در بودن توست

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

زخم کهنه

برایم بعد تو پاییز
غمگین است تا آنجا

که زخم کهنه دل را
نوازش می‌کُنم هرشب

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خورشید آبان

بیا خورشید آبان را
به نام عشق احیا کُن

بتاب از مشرقِ چَشمت
دلم را باز شیدا کُن

بیا این صبحِ پاییزی
طلوع عشق‌مان باشَد

تو با آوای شیرینت
مرا بی‌پرده نجوا کُن

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خجالت نکشیدی

دیوانه نَبودی تب حسرت نَکشیدی
عاشق نشُدی تلخی غربت نَکشیدی

احساس نکردی غم آواره شُدن را
بر جان دلت خنجر منّت نَکشیدی

در حُکم ابد نیست امیدی به اجابت
اصرار نکردی و اسارت نَکشیدی

من در تب خود سوختم و چاره نکردی
سوزاندی و دیدی و خجالت نَکشیدی

احساس نکردی دلت از غصّه بمیرد
بیگانه شُدی با من و محنت نَکشیدی

دل‌باختن این‌گونه قشنگ‌ست فلانی
من باختم و بُردی و نفرت نَکشیدی

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

کار عشق است

کار عشق‌ست اگر دل به دلت باخته‌ام
در نزاع دل و منطق سپر انداخته‌ام

فصل دیدار تو پاییز رقم خورد که من
همه مشتاقِ تو از فاصله‌ها تاخته‌ام

واژه‌ها از تو و احساس دلم می‌گویند
شعر را در تب رؤیای جنون ساخته‌ام

گرچه تقدیر همین‌ حاصل بی‌چانه ماست
گله کردم که تو رفتی، به تو پرداخته‌ام

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

فهم جنون

جنون
در فهمِ اویی‌که
صلاح و منفعت خواهد

نه می‌گُنجد،
نه می‌فهمد
بلای دل‌سپردن را

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

اسیر آرزو

غریبه بمان
برای کسی،
که در قمار عاشقی

تو را
به نفع مصلحت
اسیر آرزو کُند

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

هرچه باداباد

بی‌خیالِ حرف مردم
من تو را می‌خواهمت

هرچه باداباد را
با عشق معنا می‌کنیم"!!!

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خورشید آبان

بیا خورشید آبان را
به نام عشق احیا کُن

بتاب از مشرقِ چَشمت
دلم را باز شیدا کُن

بیا این صبحِ پاییزی
طلوع عشق‌مان باشَد

تو با آوای شیرینت
مرا بی‌پرده نجوا کُن

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه یکم آبان ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نگاه دلربای او

منم و پنجره رو به نگاهت همه صبح

تویی و دلبری‌ات از همه دل‌های جهان

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

درد خزان

نبض احساس تو را
در بغلم حس نکنم
خواهم مُرد

اندکی مانده
که یک‌ساله شَود
دردِ خزان، می‌فهمی؟

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نه؟

من که جان می‌دادم او
جان دادنم را دید، نه؟
ابتدا باید دل و اندازه
احساس را سنجید، نه؟

بی‌دل" و بی‌اعتبارم کرد و
تلخم" بعد از او"
دل سپردم دست او،
او غم به من بخشید، نه؟

غم به من آموخت‌که
هر ادعایی عشق نیست
چَشم در راهش شُدم،
با دیگران خندید، نه؟

عشق گر رسوا نکردت!
ادعایت راست نیست
من دلم یک جا شکست و
بارها رنجید، نه؟

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نامه‌ای برای تو

برایَت می‌نویسم نامه ای دیگر،
ز احوالی که می‌دانی پَریشان است و مَن،
در انزوای هجرِ تو چون ابر می‌بارم

جوابِ نامه هایَم را خودَت بنویس!
بگو آیا که انصاف است؟
مَنی دیوانه و شیدا،
که دُنیا را فَقط،
در چَشم و آغوشِ تو می‌دیدم،
چُنین آواره و رنجور و سرگردان، پیِ یِک لحظه از وَصلت،
غرورم را شکستم،
تا تو با مَن ما شَوی امّا...

بگو عاشِق شُدن جُرم است؟
بگو دِل دادَن و وابستگی آیا،
به آیینِ تو مَحکوم است؟

مَنم مَن، آن منِ رسوای شبگردی
که روزَم در پِی ات طِی گشت و شَب ها را پُر از هِق هِق،
وَ چَشمانی پُر از بارانِ حَسرت، سَخت باریدم

مَن از آیین و مَنطق های پوشالی
ز دَستی پُر ز خواهش های بی پاسُخ، وَ توخالی
ز بیدادی که می‌گوید بَرای چون مَنی مَجنون،
کلامِ عِشق مَحکوم است، بیزارم

خُدا را در تو می‌دیدم
جَهان را در تو می‌دیدم
تمامِ لحظه ها را
با تو و آمالِ وَصل ات، زندگی کردَم

دُعا کردم، چه شب ها تا سَحر در سوی کعبه سجده می‌کردم
که بازآیی

وَلی افسوس
تو در احوالِ خود خوش بودی و مَن را نمی‌دیدی...

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

تلخی فاصله‌ها

هَمۂ دقیقه ها
هَمه دلنوشته ها
هَمۂ روز و شَبم
هَمۂ ثانیه ها

مِصرع و بیت و غَزل
شورِ شِعر و واژه ها
نَفس و جان و دلَم
نَغمۂ ترانه ها

وَ هر آن چیز
که باید، وَ نباید
شُده در دورۂ ما

هَمه تقدیمِ نگاهَت
که مَرا هیچ نیازی نبوَد

جُز در آن لحظۂ زیبا
تو به لَبخندِ ملیح ات
بدَهی پاسُخِ این
شوقَم را

وَ چه زیباست
در آن لحظۂ موعود
دَمی هَم بِرسد
شَهدِ خوشرنگِ شَرابی ز هَمان
غُنچۂ لَب های
پُر از وسوسه ات

چه شَود، وای اگر
لحظۂ زیبای اجابَت بِرسد
دلِ دیوانۂ صَد مَرتبه
مُحتاجَم را

کاش میشُد
که به رؤیای مَنم گاه
نگاهی بکُنی

در هَمان لَحظه
که در کوچۂ احساس
پُر از دَغدغه ام
پَنجره را باز کُنی
وَ بگویی که بیا

کاش
میشُد
که تو بودی
و نَبود


تَلخیِ
فاصله ها "

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

#کار_دل

به رغم
بی‌وفایی‌های پُر تکرار او
دل کار خود را کرد

جنون افزون،
غرورم لِه،
حواسم پرت و غم بسیار

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه دهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

هوای خوش بارانی پاییز

عشق‌ست و هوای خوشِ بارانیِ پاییز

رؤیای تو" و این دل دیوانه" لبریز"

صبحم چه قشنگ‌ست به‌یاد تب آغوش

یک بوسه و لبخند تویی وسوسه‌انگیز

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه دهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

ما زادهٔ پاییزیم

از عِشق و وفاداری
پیمانۂ لبریزیم

دِلداده به آغوشیم
ما زادۂ پاییزیم 🍁

در مکتبِ ما مَستان
از عَقل نَگو زاهد

عُمری پیِ دِل دادَن
با عَقل گلاویزیم

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

شروع پاییز

جنس لبخند تو را داشت، شروعِ پاییز
زنده شُد یاد تو در قافیه‌ها شورانگیز

به هوای دل خود پَر زده‌ام تا آن روز
تب آغوش" تو و حسّ جنونی لبریز

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

اگر پاییز بگذارد

اگر پاییز بگذارد
تو را از یاد خواهم بُرد

و این آغاز پایانی‌ست
که آن را آرزو کردی...

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مشتاق آمدی

از تو پرسیدم چه شُد آن وعده‌ها، با دیگران

پیش چشمم گُفتی و خندیدی و زخمم زدی

در جوابم با سکوتی سرد فهماندی به من

فکر رفتن بودی از روزی که مُشتاق آمدی

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

بیا

آدینه زیبا می‌شَود وقتی‌که چَشمانم هنوز

در انتظار دیدنت" با شوق می‌گوید، بيا "

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

قصه ما

بی‌مهریِ آن یار" به ظاهر همه خوبی

خنجر به دل عاشق و دیوانه ما بود

درعشق فقط دربدری بودو دگر هیچ

این " قصّه پُر غصّه " افسانه ما بود

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خدایی هست

دلت می‌خواهد از عشقی بگویی که
تو را از هرچه منفی بود، دورت کرد و
آرامش، برایت ساخت...امّا،
تا قلم می‌رقصد از زیبایی احساس بنویسد،
تو غمگینی..."
قلم چون هیزمی ناچار می‌سوزد به پای دل"
خطا کردی؟ تو هم عاشق شُدی و
طعم تلخِ عشق را حس کرده‌ای؟ احسنت"
که آدم بی‌تبِ احساس انسان نیست، می‌فهمی؟
خدا هم عاشقی کرده
خدا هم دیده بی‌مهری
ز آدم‌های بی‌انصاف این دنیا،
تو که انسانی و یک ذرّه‌ای در نزد او، برخیز"
خدای عشق هم تنهاست،
قمارِ عشق هم زیباست،
تو خود را گُم نکُن وقتی که می‌دانی
خدایی هست" و او
زیباترین معشوقه دنیاست..."

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مسیر آرزو

جنگلی سرسبز باشد، ما دوتا، باران ببارد

عشق یعنی دل‌سپردن شاید و امّا ندارد

دل به دریا می‌زنم تا ساحل آرامشی که

در مسیر آرزوها عشق را با دل" بکارد

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

تاوان عشق

از عشق چه فهمیدیم جز آینه‌ی حسرت

دلتنگی و تنهایی ، آوارگی و غربت

این حال پریشان را دل‌باخته می‌فهمد

چشمی که زدل می‌گفت در دایره‌ی منّت

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خدا کند

خدا کُند که دلت به دلی اقتدا نکُند
خدا کُند تب عشق به دلت جفا نکُند

خدا نکُند که غرورت به زیر پای دلت
لِه شَود، زبانم لال، اسیر!؟ خدا نکُند

خدا کُند که غمت درد بی‌کسی نشَود
شرابِ تلخِ جنون به کم اکتفا نکُند

خدا کُند که دلت نشکند به عشق کسی
که تو را به جنون کِشد و اعتنا نکُند

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

شب‌های تکراری

بی تو هر شب
خواب را
بر چشم دل
کردم حرام

ننگ بر ذاتت اگر
یک شب
سری آسوده
بر بالین نهی"

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: HAMIDREZA YEGANEH OFFICIAL WEBSITE :.