hamidrezayeganeh.ir

شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

hamidrezayeganeh.ir | حمیدرضا یگانه

حمیدرضا یگانه
hamidrezayeganeh.ir شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

فرصت


ما بنده‌ی احساسیم
در پهنه‌ی دل دادن

با شعر هم‌آغوشیم
گر فرصت آن باشد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

تب دلواپسی



آواره بودم یک شبی در کوچه‌های بی‌کسی
حسی دروغ اما قشنگ می‌گفت داری می‌رسی

از کوچه و پس‌کوچه‌ها تا کوی جانان آمدم
ای کاش می‌دیدی چه کرد با من تب دلواپسی


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مرا آهسته‌تر بشکن



چه کردی با خودت جانا
چه می‌خواهی ز جان من

بیا این سر خلاصم کن
ولی دل را دگر نشکن

من آن‌جوری که می‌گویی
رفیق نیمه ره بودم !!!؟

به جبر زندگی دردم
چه می‌دانی از این دشمن!

قضاوت کن ولی با دل
نه با افکار در تردید

دگر جایی برای زخم
ندارد جان من این تن

هنوزم دوستت دارم
ولی کو راه برگشتی

همه پل‌ها شکست از کین
#مرا_آهسته‌تر_بشکن


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

احوال شیدایی



تو چون خورشید زیبایی
پر از افسون، فریبایی
سلام ای عشق مجنون‌کُش
تو لیلایی، دل‌آرایی

زمستان فصل زیبایی‌ست
به گرمای نفس‌هایت
بساز امروز را با عشق
در این احوال شیدایی


#سلام
#روزتون_بر_مدار_عشق


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

زبان شعر و شاعری

قدم قدم به سوی هم برای ما شدن خوش است نفس نفس کنار هم به هم نوا شدن خوش است زبان #شعر" و #شاعری" میان قلب مان شکفت به عشق" دل سپردگی وَ مبتلا شدن خوش است بیا ببین چه کرده‌ای!!! #جنون" به سینه‌ام رسید برای همدلی" کمی ز خود رها شدن خوش است به دردهای روزگار" اگر که قلب مان شکست برای #زخم" هایمان کمی دوا شدن خوش است
برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

صبح دل‌انگیز

#صبح_دل‌انگیز

امروز تو خورشید طلوعم شده بودی
تا چشم گشودم به تو برخورد نگاهم

دردانه‌ترین صبح دل‌انگیز منی عشق
ای نور نگاهت شده خورشید پگاهم


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

رخ دلدار

🎗✨ #مهتاب ✨🎗

شَب زَدم طَعنه
به مَهتاب که ماه"

رُخِ دلدارِ مَن از
روی تو طَنّازتَر است


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مؤمن به عشق

هر صبح که چشمان تو روشن شود از عشق

زیبایی دنیا همه در چشم تو پیداست

دل گر بدهی عشق خودش راز و نیاز است

مؤمن ز تب عشق در این دایره شیداست


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

لبخند بزن

صبحی که تو باشی و من و بوسه و آغوش

صبحی‌ست پر از حال خوشِ ثانیه‌هایش

#لبخند_بزن تا که جهان محو تو باشد

چون شعر که معنا شده در قافیه‌هایش


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

تو خدایی

صبح دیدار قشنگی‌ست میان من و #تو
ای که خورشیدی گرمای وجودم شده‌ای

اصلاً این من منِ یه آدم مخلوقت نیست
تو #خدایی و همه بود و نبودم شده‌ای


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : سه شنبه هفدهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

بشکن قلمم را

از عشق نوشتیم و به ما خرده گرفتند
آن‌ها که در این معرکه درگیر نیازند

بشکن قلمم را به حسادت که بعیدست
روبه‌صفتان با دل دیوانه بسازند

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مهر خدا



صبح نو با اقتدا بر عشق تو آغاز شد
پر گشودش این دل و آماده‌ پرواز شد

بهتر از عشقت ندیدم در مرور زندگی
خالقا مهرت چه زیبا با دلم دمساز شد

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

سکوت

#سکوت

بارها رنجیدی و بخشیدی و شاید سکوت

بدترین تنبیه این آواره‌ در یک لحظه بود

#حمید_رضا_یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

قلب نالان

جرعه‌ای از معرفت را
جستجو کردم میان شهر خود
هیچ‌کس
همکاسه با این قلب نالانم نشد...


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه یازدهم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دنیای من

دنیای من یعنی تو که هم روز و هم شب با منی
از #عشق؛ پیراهن بدوز جانی که جانم" در تنی

رؤیای عشقت را چنان با خود به هر جا می‌کشم
تا هرکه دیدش بنگرد #صاحب_دلی چون میهنی

دنیا اگر از حاسدان لبریز باشد غم مخور
من جان به پایت می‌دهم در جنگ با هر دشمنی

احساس تا خاموش بود دنیای منطق دیده‌ام
ماهی به شب‌هایم رفیق در شام تارم روشنی

آرامشم لبخند تو احوال خوبم دست تو
تنها شدن در کار نیست وقتی برایم مأمنی

دل را که بردی خوب من باشد حلالت تا ابد
از عشق قدیسی بساز در جنگ با اهریمنی

یک عمر بودم در پی آرامشی بی‌انتها
دلدار نایابی رفیق در معرفت هم معدنی

من با تو یعنی راه ما یعنی همین دلدادگی
من دوستت دارم به دل یعنی تو دنیای منی


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه هشتم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

فاصله



بین من تا تو اگر فاصله ای هست هنوز

گره ای کور ز منطق سبب هجران است

همه گفتند که کافر شده ام می‌دانی؟؟؟

سینه ام گر بگشایند پر از ایمان است!!!

یاوه‌گویان چه بخواهی چه نخواهی هستند

ظاهری دوست صفت نیت شان بهتان است

بشکن این فاصله ها را به جنم در ره عشق

من و تو ما بشود سخت تر از طوفان است


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : سه شنبه سوم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

صبح پاییزی من


صبح پاییزی من صبح شبی بارانی‌ست
موج افتاده به دل بعد شبی طوفانی‌ست

بارالهی برسان راه امیدی به جهان
قیمت جان بشر چند؟ چرا ارزانی‌ست

اصلاً انصاف و تعصب نه ولی باور کو؟
مهر در دل به فنا رفته عجب ایمانی‌ست!

جان من جان هرآنکس که قبول‌ش داری
برسان روز فرج را که خزان بارانی‌ست

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : دوشنبه دوم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

بماند


بی‌خوابی شب‌های پس از رفتن تو آفت جان شد
شب‌های من اینکه پرم از حالت تشویش بماند"

گفتم که بمان رفتی و گفتی که دلم نیست
تاوان من اینکه شده‌ام درد به صد نیش بماند"

از حال دلم با توی دیوانه که گفتم نشنیدی
حالا که چرا من شده‌ام سخت‌تر از پیش بماند"

یک‌بار فقط جای منم باش که با هم شده ماییم
حالا که چرا مات نکردم تو در این کیش بماند"


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه یکم آبان ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

بی دل‌ها



قصّۂ عشقِ تو را
جار زَدم در دلِ شَهر

هَمۂ شَهر به من
طَعنه زنان خندیدند

ای بسوزَد پدرَت عِشق
چه بی سامانی

عاقلان دردِ مَرا
دیده نَمک پاشیدند


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

کوچه‌ی پاییزی

🍁🍂
#کوچۂ_پاییزی

در حوالیِ خیالَت
در هَمان کوچۂ پاییز
بی تو تَنها بودَم آن روز
زیرِ بارانی غَم انگیز

بی تو بایَد میگذشتَم
از تَبِ آن کوچه تَنها
سَهمِ مَن از تو هَمین بود
با تو هَرگز، بی تو رُسوا
🍁🍂


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه دوم مهر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

حس دلبستگی


وصف سیمای تو در شعر من دیوانه
سخن از آیه ی نازل شده در قرآن است

باش، آیینه بیارم که ببینی ز چه رو
حس دلبستگی ام شعر، ولی ایمان است


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

بازنده

دیوانه شدن در گرو وسوسه‌ای بود
کز حال دل و منطق غافل به سر آمد

عمری همه دیدند که دورم ز تب عشق
دل خواست بلرزد که ز کویت خبر آمد

گفتم نکن ای دل تب این عشق حرام است
دل حکم خودش کرد و چنینم ثمر آمد

تا این‌که به خود آیم از این مستی ناگاه
دیدم که دلم رفت و نوای خطر آمد

دور از تو شدن نیست مراد من و این دل
وقتی که به هر ریشه‌ی منطق تبر آمد

دیوانه شدم نطق در این محفل حراف
دیدی چه بلاها سر این دربدر آمد

از آز خودی پچ‌پچ هر آدم بیگانه گرفته
از ماست که بر ماست اگر دردسر آمد

دل را به هوایت ندهم چه کنم عشق
وقتی که هوای تو مرا بی‌خبر آمد

سرمایه‌ی من این دل درگیر جنون است
آن هم که در عشقت به قماری نظر آمد

بازنده‌ی این معرکه آنی‌ست که دل داد
هرچند که تا نیمه‌ی راه همسفر آمد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دیدمت عاشق شدم

سینه می‌لرزد به پای دلبری‌هایت چه سود
می‌بری دل را به ترفندی که داری زود زود

گفته بودم در حذر از عشق باید بود و حیف
دیدمت عاشق شدم این انتهای قصّه بود


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دل چه می‌داند

از دلم می‌پرسم آیا عاقبت را دیده‌ای
دل چه می‌داند چه می‌گویم خدایا رحم کن

عالمی در انتظار لحظه‌ای آرامش است
دل چه می‌داند چه می‌جویم خدایا رحم کن


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

لمس احساس

لمس کن احساس دل را تا بدانی هر طلوع

نور چشمش در دل هر صبح غوغا می‌کند


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

علت عشق

این صبح قشنگی که خدا هدیه به ما داد

هم نعمت و هم رحمت و هم علّت عشق است

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : سه شنبه یازدهم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

جرم عاشقی

ما را به جرم عاشقی سرمشق عالم می‌کنند
با حکم عقل این عاقلان فولاد را خم می‌کنند

اینجا اگر دل‌دل کنی راه تو را سد می‌کنند
هشیار باید عاشقان تاوان دل حد می‌کنند

باید بجنگی از نخست در کارزار عاشقی
باید بفهمانی به خلق در دل‌سپردن لایقی

اینجا اگر غفلت کنی این‌ها سیاهت می‌کنند
هرطور باشی حاسدان روزی قضاوت می‌کنند

دل گر سپردی بر دلی از معرفت غافل نشو
دیوانه بودن جرم نیست هرگز دمی عاقل نشو

از رفتنی هرگز نپرس پس دل‌سپردن‌ها چه شد
خود را بسوز امّا بساز هرگز نگو لیلا چه شد

دل را که دادی در بلا معشوقه گر یارت نشد
از عشق رو گردان نشو گر یار دلدارت نشد

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه نهم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

صبح عاشقانه

صبح است و دلم باز بغل می‌خواهد
از جام لبت شهد عسل می‌خواهد

لبخند بزن شاد کن امروزم را
عشق است و دلم حداقل می‌خواهد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

عاشق باران

دیده‌ای در چشم من این را که غرقم در جنون!

لحظه‌ای عاشق شدی که صبر می‌خواهی ز من؟

بی‌قرارت می‌شوم این رکن عاشق بودن است"

مست بارانم که دیدی !!! ابر می‌خواهی ز من؟

ارتکاب  #جرم_دل_دادن_به_تو  از دل نبود؟

ترس از  آن کدخدای شهر می‌خواهی ز من؟

لحظه‌ای ای کاش عاشق می‌شدی معشوقه جان

تا ببینم لحظه‌ای هم قهر می‌خواهی ز من!!!

#عاشق_باران شدم همکاسه با چشمم که شد

در تب باران اسیرم چتر می‌خواهی ز من؟

بگذریم اصلا تو معبودی که دل را زنده کرد

زائری چشم انتظارم صبر می‌خواهی ز من؟


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : سه شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نمی‌دانی

شبم را تا سحر با ماه می‌خوانم
ز دل آواز عشقی را که تنها از تو می‌گوید
نمی‌دانی؟
منم شبگرد اشعاری پر از عشقت
که در دیوان احساسات نشانی از تو می‌جوید
نمی‌دانی؛
من امشب را نمی‌خواهم اگر
باید تو را در قصه پیدا کرد و کابوسی
در این ساعات تنهایی
دلم با توست امّا تو، نمی‌خواهی 
از این رو شاخه‌های هجر می‌روید
نمی‌دانی نمی‌دانی

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
<< مطالب جدیدتر         مطالب قدیمی‌تر >>


.: HAMIDREZA YEGANEH OFFICIAL WEBSITE :.