قصّۂ عشقِ تو را
جار زَدم در دلِ شَهر
هَمۂ شَهر به من
طَعنه زنان خندیدند
ای بسوزَد پدرَت عِشق
چه بی سامانی
عاقلان دردِ مَرا
دیده نَمک پاشیدند
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : شنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
