hamidrezayeganeh.ir

شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

hamidrezayeganeh.ir | اشعار حمیدرضا یگانه

حمیدرضا یگانه
hamidrezayeganeh.ir شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

عشق یعنی ☆

عشق یعنی که تو باشی و من و دیگر هیچ

آن همه هیچ اگر کوه شوند باکی نیست

 

عشق یعنی 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه هفدهم تیر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دلیل

🎗✨ #دلیل ✨🎗

یک شب بیا در خلوتم
بنشین کنارم بی دلیل
تا عشق را باور کنی
در قلب مجنونی اصیل

گر لیلی شعرم شوی
همزاد مجنون می‌شوم
لب تر کنی جان می‌دهم
با هجر دلخون می‌شوم

در واژه های شعر من
چیزی بجز احساس نیست
قلبم بغیر از عشق تو
روی کسی حساس نیست

با من که می‌خندی دلم
حال و هوایش بهتر است
من دوستت دارم به دل
از گفتنش زیباتر است

امشب بیا در خلوتم
یک شام رویایی بساز
با من برقص دیوانه شو
بر عشق بازی‌مان بناز

عمری که از ما طی شدش
با عقل و با منطق گذشت
دینم فدای عشق تو
عمری که طی شد برنگشت

افسانه ها را بیخیال
رویا بماند جای خود
من با تو امشب ما شدم
در شعر بی‌همتای خود

عمرت زیاد حالت نکو
عشقت مراد چشمت سبو
مستم میان شعر خود
در سوی عشقت کو به کو

عاشق شدن ایراد نیست
گر عشق را باور کنی
باید میان عقل و دل
احساس را داور کنی

هرگز نترسیدم من از
دنیای لبریز از بخیل
من تکیه‌گاهت می‌شوم
بنشین کنارم با دلیل


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

حکم دل ♡

تو را در دل پرستیدن چه شوق بی‌امان دارد

به پایت عشق ورزیدن شکوهی در جهان دارد

 

خدایی را که می‌گفتی شبی در خلوتم دیدم

خدایت با منم انگار تفاهم در بیان دارد

 

به یادم آمد آن روزی که پیری پند من می‌داد

حذر از عشق کن دائم جوانی هم خزان دارد

 

اگر دلتنگ و مجنونم دلم با خاطرت زنده‌ست

اگر اشکم اگر دل‌خون دو چشمم هم زبان دارد

 

تو در من شعر دل‌خواهی وجودم نذر چشمانت

در این بددوره‌ی تزویر کسی چون من توان دارد؟

 

منی کز هر هوس دورم اگر باشد نمی‌گویم

کجای قلب بی‌تایت من دیوانه جان دارد؟

 

من از من دور کردم تا بدانی ما میان ماست

همین یک موردش بس‌که بدانی پس بدان دارد

 

به حکم دل تو را ساکن میان قصر دل کردم

قسم بر نام زیبایت دلم عهدی گران دارد

 

تقاص بودنم بی تو به سرحد مجازات است

حواست هست جانانم؟ همین مصرع دهان دارد

 

خلاصه روز و شب هایم همه در اشتیاق توست

ز من دوری نکن هرگز که دل حکمی از آن دارد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , حکم دل ♡

تاريخ : چهارشنبه هشتم تیر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

اگد تو مأمنم باشی"

دلَم میخواست یِک اِمشب
#تو دَر آغوشِ مَن باشی
و
مَن دَر هُرمِ آغوشَت

نَفس هامان دَمی یِکسان و
چشمَم خیره بَر چَشمانِ زیبایَت

لبَت را بَر لبَم بُگذار و
مَستم کُن
زِ جامی کز شَرابِ عِشق
لَبریز است..."

وَ مَن دَر تایِ گیسویَت
سَرای عِشق میجویَم

نَگو رؤیاست، این حالَم
نَگو،
دیوانه ای سَرگشته و
آواره ای،
بیتابِ دِلدارم

نه چون مَجنون
شُدم دیوانۂ لیلا
نه چون فَرهادم و
دَر عِشقِ شیرین، گشته ام رُسوا

مَن از کابوس بیمارَم
مَن از هِجران و ترسیدَن
زِ فَردایی
که شایَد بی #تو بایَد زیست
بیزارَم..."

بیا و اِمشبی را
عِشق بنویسیم

بیا با واژه هایی
چون دِل و دِلدار و دِلبر
عِشق را، دَر لَحظه ای سازیم

#تو باشی
حالِ مَن خوب است و مَن
از عالَمی سیرَم

بیا و اِمشبی را
با دلَم بِنشین..."

بیا اِمشب کِنارم باش و
با مَن تا سَحر
بی باده مَستی کُن

مَن از فَردا نِمیتَرسم
اگر #تو
مأمنم باشی..."

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه دوم تیر ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

صبح عاشقانه

🎗✨ #صبح_عاشقانه ✨🎗

صبح ☀️ آغاز قشنگی ست برای من و تو

که به آوازه ی این عشق ❤️ نفس تازه کنیم


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خدایا سلام

🎗✨ #خدایا_سلام ✨🎗

به نامِ صُبحِ خوشبختی 

بتابان نور امّیدی

که در دَریای الطافَت 

چُنان یِک قطره محتاجم

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

آیا خدایم می‌شوی

سربه‌راهت می‌شوم آیا خدایم می‌شوی
عاشقم دل می‌دهی یا هم‌نوایم می‌شوی

مو پریشان کن که بیمارم بدون عطر تو
نوشدارویی بر این درد‌و‌بلایم می‌شوی

ساحلم آغوش توست راهی نشانم می‌دهی
رهنمایم می‌شوی یا ناخدایم می‌شوی

زخم دل مرهم ندارد جز به وصل آرزو 
تا نمردم می‌رسی اصلاً دوایم می‌شوی

چشم شهلایت چه می‌خواهد بجز دیوانگی
عشق را سر می‌دهم آیا صدایم می‌شوی

قصّه‌ی دل دادن آدم به حوّا حکمت است
حکم دل را مشق کن آیا خدایم می‌شوی

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

حاصل حماقت

🎗✨ #حاصل_حماقت ✨🎗

از دلت روزی برون گشتم که تو

آیه‌ی شک خواندی و غافل شدی

 

من مسلمان تو بودم حیف تو

خود مسلمان دیدی و باطل شدی

 

گفته بودم بی تو دردم یادت‌ست

رفتی و از چشم من نازل شدی

 

رفتنی خواهی نخواهی می‌رود

من حماقت کردم و حاصل شدی

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

ارزش دیوانگی

🎗✨ #ارزش_دیوانگی ✨🎗

 

درون چشم تو حسّی‌ست 

که در آن لحظه‌ی دیدار

زبانم بند می‌آید دلم بی‌تاب می‌لرزد

تمام حرف من این است

به حکم شرع و دینداران


به پای‌ات عشق ممنوعه طناب دار می‌ارزد

نه آن دیوانه هستم که

تو را از خود جدا سازم

نه آن کذاب بی‌وجدان که از اسرار می‌ترسد

تو را من در گلستانی

پر از دلبر جدا کردم

پس این دیوانگی حتماً به این اقرار می‌ارزد

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

درگیر تو بودن

🎗✨ #درگیر_تو_بودن ✨🎗

 

درگیر تو بودن به من آموخت که دنیا

هر ذرّه‌ی آن بهر نیازی شده ایجاد

 

آدم تب حوّا به دلش بود که آن روز

از عرش برون گشت و در این دایره افتاد

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خدا در قلب انسان‌هاست

🎗✨ #خدا_در_قلب_انسان‌هاست ✨🎗

دائم که چرخ روزگار یکسان نمی‌چرخد
بالا و پایین دارد این دوّاره‌ی گردون

گاهی مسیری شاد و دل آباد می‌رقصد
گاهی درون انزوا با نغمه‌ای محزون

از روزگار آموختم بالا و پایین را
آواره گاهی می‌شود دلداده‌ای مجنون

از عشق فهمیدم خدا در قلب انسان‌هاست
دلداده یعنی او که دارد مکتبش قانون

حاجت به دل گر در صلاح خویش می‌خواهی
باید که ایمانت شود بر خالقت افزون

این عشق تا دل می‌تپد در سینه‌ات باقی‌ست
با دل صدایش کن که دنیایت شود گلگون 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

عقل یا دل

🎗✨ #عقل_یا_دل ✨🎗

دل که دادم در خیالم چون خدا دیدم تو را

در گلستان بودم و  از آن فقط  چیدم تو را

اهل دل دادن که باشی عشق باور می‌شود

من به پای عقل خود هرگز نسنجیدم تو را

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

عشق الهی

🎗✨ #عشق_الهی ✨🎗

ستایش پاسخ عشقی‌ست که شوق بیکران دارد

خدا معشوقه‌ی خود را همیشه دوست می‌دارد

توکّل کن که #در_این_عشق همیشه مبتلا باشی

محال اندر محالش دان که چشم از عشق بردارد

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

احوال دل

🎗✨ #احوال_دل ✨🎗

گفتم بگو از حال دل
خندید و گفتش بگذریم
گفتم چه باشد سهم دل
گفتش که بی‌شک می‌بریم

گفتم دلم آشوب و گفت
از ناامیدی‌ها نگو
گفتم ولی گفتش زمان
حل می‌شود با گفتگو

گفتم صبوری تا به کی
گفتش اجابت می‌شوی
یک روز در آسودگی
تا اوج بالا می‌روی

گفتم که امیدی بده
گفتش خدا را شکر گو
گفتم که شکرت ای خدا
گفتش که احوالت نکو


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

ناجی احساس

🎗✨ #ناجی_احساس ✨🎗

من از آدینه‌ها بی تو
چنان ناچار می‌ترسم

که هرکس دیده حالم را 
ترحم می‌کند بر من

بیا ای ناجیِ احساس 
هراس جمعه را برچین

بساز از عشق و آغوشت 
لباس تازه‌ای بر تن


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

جمعه‌های بی تو

🎗✨ #جمعه_های_بی_تو ✨🎗

آن جمعه که تو در بغلم حبس نباشی به چه ارزد

دستم نرسد تا تو و در  لمس نباشی به چه ارزد

دلتنگم  و درگیر  خیالات  و به  بن بست رسیدم

در  جمعه  اگر  مانع این ترس نباشی به چه ارزد

 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

آدینه و دلتنگی

🎗✨ #آدینه_و_دلتنگی ✨🎗

جُمعه هم روزِ قَشنگی ست
فَقط دلتنگی
تبِ سوزانِ پُر از غَم دارَد

وَصف و تعبیرِ مَن این است
که هر آدینه
حسّ لبخندِ تو را کم دارَد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دلم آغوش می‌خواهد

🎗✨ #دلم_آغوش_می‌خواهد ✨🎗

دلم آغوش می‌خواهد 
دلی آباد و بی‌تشویش

شبی را تا سحر بودن 
به مستی با نگار خویش

دلم یک بوسه می‌خواهد 
که شهدش چون عسل باشد

همیشه در یقین باشم 
به دور از لطمه‌های نیش

مرا اینگونه می‌بینی 
که از رویم جنون پیداست

نمی‌دانی که من بودم 
به جمع عاقلان از پیش

تو را چون بت پرستیدن 
بهای دوزخم دارد

ولی هرگز نمی‌بینم 
تو را یک لحظه دور از خویش


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دل دربدر

این مست تو بودن همه‌اش کار دلم بود

تا دیده پسندید دلم دربدرت شد

گفتی که سفر باید از این شهر پر از چشم

تو گفتی و دل عازم راه و سفرت شد

گفتم به کجا دل به زبان آمد و گفتش

در عشق تو باید که مطیع خطرت شد

دیوانه دلم دربدرت بود و خطر کرد

ای کاش بدانی که چه شد هم‌سفرت شد

این مستی بی‌چون‌وچرا کار خودت بود

 در چشم تو سرّی‌ست که دل هم‌نظرت شد

ایراد من این است که بی‌منطقم آری

امّا تو چه کردی که چنین دل ثمرت شد

من با تو اگر ما شده در خواب و خیالم

تقصیر دلی بود که خود دردبدرت شد


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

دلم آغوش می‌خواهد

🎗✨ #دلم_آغوش_می‌خواهد ✨🎗

دلم آغوش می‌خواهد 
دلی آباد و بی‌تشویش

شبی را تا سحر بودن 
به مستی با نگار خویش

دلم یک بوسه می‌خواهد 
که شهدش چون عسل باشد

همیشه در یقین باشم 
به دور از لطمه‌های نیش

مرا اینگونه می‌بینی 
که از رویم جنون پیداست

نمی‌دانی که من بودم 
به جمع عاقلان از پیش

تو را چون بت پرستیدن 
بهای دوزخم دارد

ولی هرگز نمی‌بینم 
تو را یک لحظه دور از خویش


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

کتاب زندگی

‍ ‍ #کتاب_زندگی 📘

من از هجران شدم بیمار 
تو از حالم چه می‌پرسی

#دلم لرزید و شد تب‌دار 
تو از حالم چه می‌پرسی

بسوزد  طالعِ  عشقی  
که  شد  مطلع  به  اشعارم

شدم  محکوم  پای  دار  
تو از حالم چه می‌پرسی

صدایم  سخت  می‌لرزد  
به  پای  خواندن  شعرم

منم  آن  تشنه‌ی  آزار  
تو  از  حالم  چه‌ می‌پرسی

خدایی  را  که  می‌گفتی  
شبی  در  خلوتم دیدم

شدم در سجده‌ها اصرار 
تو از حالم چه می‌پرسی

#کتاب_زندگی عشق است 
اگر وجدان در آن باشد

نخواندی چشم این ناچار 
تو از حالم چه می‌پرسی 

نه می‌فهمی نه می‌دانی 
جنون در عشق یعنی چه

نبودی  همدل  و دلدار  
تو  از حالم  چه می‌پرسی


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

قرار دل

حال من خوبه همون لحظه که تو کنارمی
تو خودت خوب می‌دونی بخوای نخوای قرارمی

من و از تو دوری بیشتر از این‌ها به کنار
تو خدامی تب عشقی همینه که یارمی


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

گفتگو با خدا

گفتم بگو از حال دل خندید و گفتش بگذریم
گفتم چه باشد سهم دل گفتش که بی‌شک می‌بریم

گفتم دلم آشوب و گفت از ناامیدی‌ها نگو
گفتم ولی گفتش زمان حل می‌شود با گفتگو

گفتم صبوری تا به کی گفتش اجابت می‌شوی
یک روز در آسودگی تا اوج بالا می‌روی

گفتم که امیدی بده گفتش خدا را شکر گو
گفتم که شکرت ای خدا گفتش که احوالت نکو


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

شعر همدم می‌شود با دل بخوان

ربّنای عشق را در گوش دل با دل بخوان
عشق را در شعر این دیوانه‌ی همدل بخوان

با خدایت گفتگو کن راز دل با او بگو
مهر او باور کن و حلّال هر مشکل بخوان

در نمازت با د‌لی آکنده از آوای عشق
سجده‌ را با شوق در درگاه صاحبدل بخوان

شعر من احساس من در پاسخ الطاف اوست
شعر همدم می‌شود پس دل بده با دل بخوان

به قلم حمیدرضا یگانه 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

خودت می‌دانی

مثلا در تب دیوانگی‌ام مست شوی
که جنونم همه‌گیر است خودت می‌دانی

وصل و تقدیر اگر هم که منافات آرند
من کمانم لب تیر است خودت می‌دانی

نه به دنبال بزرگی و نه در فکر کسی
دل ازین وسوسه سیر است خودت می‌دانی

حال من دست خودم نیست ولی می‌دانم
دل من بی تو کویر است خودت می‌دانی

مطلع و وزن و همه قافیه‌ها جای خودش
شعر در متن مسیر است خودت می‌دانی

وصف چشمت نتوان گفت سند هم دارم
قلم از غیر تو سیر است خودت می‌دانی

به کجایم بکشانی به کجایم ببری می‌دانم
دل دیوانه اسیر است خودت می‌دانی

اینکه بی‌باک بجنگی و به دل تکیه کنی
همه‌اش سخت و خطیر است خودت می‌دانی

هرچه از عشق بگویم به تو تا آخر عمر
دل نادیده بصیر است خودت می‌دانی

پس بیا با من دیوانه دلی تازه بساز
که جنونم همه‌گیر است خودت می‌دانی

به قلم حمیدرضا یگانه

‍ 


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
<< مطالب جدیدتر        


.: HAMIDREZA YEGANEH OFFICIAL WEBSITE :.