مثلا در تب دیوانگیام مست شوی
که جنونم همهگیر است خودت میدانی
وصل و تقدیر اگر هم که منافات آرند
من کمانم لب تیر است خودت میدانی
نه به دنبال بزرگی و نه در فکر کسی
دل ازین وسوسه سیر است خودت میدانی
حال من دست خودم نیست ولی میدانم
دل من بی تو کویر است خودت میدانی
مطلع و وزن و همه قافیهها جای خودش
شعر در متن مسیر است خودت میدانی
وصف چشمت نتوان گفت سند هم دارم
قلم از غیر تو سیر است خودت میدانی
به کجایم بکشانی به کجایم ببری میدانم
دل دیوانه اسیر است خودت میدانی
اینکه بیباک بجنگی و به دل تکیه کنی
همهاش سخت و خطیر است خودت میدانی
هرچه از عشق بگویم به تو تا آخر عمر
دل نادیده بصیر است خودت میدانی
پس بیا با من دیوانه دلی تازه بساز
که جنونم همهگیر است خودت میدانی
به قلم حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
