خدا کُند که دلت به دلی اقتدا نکُند
خدا کُند تب عشق به دلت جفا نکُند
خدا نکُند که غرورت به زیر پای دلت
لِه شَود، زبانم لال، اسیر!؟ خدا نکُند
خدا کُند که غمت درد بیکسی نشَود
شرابِ تلخِ جنون به کم اکتفا نکُند
خدا کُند که دلت نشکند به عشق کسی
که تو را به جنون کِشد و اعتنا نکُند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
