از تو پرسیدم چه شُد آن وعدهها، با دیگران
پیش چشمم گُفتی و خندیدی و زخمم زدی
در جوابم با سکوتی سرد فهماندی به من
فکر رفتن بودی از روزی که مُشتاق آمدی
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
