عاشق که نباشی
غمِ رفتن به دلت نیست
دیوانه نبودی
که بفهمی غم تنها شُدنم را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
غیرممکن شُد شَبی را بی تو سَر کردن ولی
شُد شَبی با یاد من دلتنگیات باران شَود؟
سوختم" تا دل بسازد با جدایی لحظهای
وای اگر آتش بسوزاند ولی کتمان شَود!
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شعر چشمان تو مضمون قشنگی دارد
مثلاً مطلعِ یک بیت نگاهَت" باشد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در حادثه احساس،
منطق که وسط آمد
آنجاست که میفهمی
اندازه قلبت را "
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شاید مسیر آرزوهامان یکی بودند
شاید دوراهی را به شکل قصّه میدیدیم
ما عشق را در ادعا پُرشور میگفتیم
شاید یکیمان عشق را اصلاً نفهمیدیم
عاشق بمیرد هم که از رفتن نمیگوید
شاید یکی از ما دلِ خود را نسنجیدیم
شاید که بایدها نباید گُفتنی میشُد
شاید که ما مقصود را مقصد نمیدیدیم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اینجا کسی احساس را جدی نمیگیرد
دیگر کسی در عاشقی باهم" نمیمیرد
اینجا دروغ قصّه" از آغاز آن پیداست
گر منفعت باشد وفای عشق" میمیرد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
آمدی هستی" ببخشی
این کویر سینه را
از دلم بیرون کُنی
افسوسها و کینه را
زخمدل مرهم نمیخواهد
بجز آغوش تو
آمدی "درمان کُنی"
دلتنگی آدینه را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
برخیز
که چشمان تو
روشن کُند آبادی دل را
مشتاقِ
نگاه تو شُدن
حسّ قشنگیست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
روشن کُن
از آن فاصله احوال دلم را
ای صبحِ طلوعت
همه زیبایی دنیا
اعجاز تو اینست
که مجنون تو باشم
دیوانه چهخواهد
مگر از قصّه لیلا
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مثل آن کلبه متروکه پُر از درد و غبار
یا که آغوشِ تُهی از بغل و گرمی یار
مثل یک قایق کهنه کهبه دریای جنون
دل به بیراهه زده بهرِ تماشای" نگار
مثل هر قافیه که خاطره را زنده کُند
مثل بازنده دلباخته حتّی به قُمار
منم آن دربدرِ کوچه تنهایی و غم
که به جُرمِ دلِ دیوانه شُدم لایق دار
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مِنهای تو شبها به دلم سخت گرفتند
دلتنگی و جمعی دگر از حال بدیها
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
جهان تاریک شُد بعد از تو تا آنجا
که خود را در میان جمع هم تنهاترین دیدم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
از خدایت خواستم روزی اگر عاشق شدی
در همان آتش که میسوزم بسوزاند تو را
لااقل آنجا تو را حس میکُنم پهلوی خود
از همان زهری که نوشیدم بنوشاند تو را
جامهای از رنج بر تن کردهام در عاشقی
با همان دردی که پوشیدم بپوشاند تو را
رفتی و با رفتنت آرامشم گم شد ولی
از خدایت خواستم بهرش بکوشاند تو را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
گر که با یاد تو آغاز شَود، زیباییست
صبحِ یک روز خُنک، ابری و تابستانی
گُل رخسار تو شاداب کُند روزم را
آمدی زنده کُنی دل"، غم دل بِستانی
با یاد تو
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
من و آن ناز نگاهت که به هم وصل شَویم
صبحِ مردادیِ این عشق طلوعش زیباست
ای به قربان دو چَشمی که سرآغاز خوشی
از همان ثانیه در " جلوه عشقت" پیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
ادب این بود
که تو
راز بمانی امّا
قلم
ازبس که تو را خواند
همه فهمیدند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
بینشان از کوی دلبر
در مسیر عاشقی
گر شُدی در قربت و
غربت کشیدی غم نخور
با غرورت هم وداع کُن
دل اگر دیوانه بود
یا در این بحران اگر
منّت کشیدی غم مخور
این قُمار از ابتدا
بازیِ مرگ و زندگیست
در مسیر عشق گر
محنت کشیدی غم مخور
غم مخور جانم
که دنیا مَهد نامردی شُده
گر ز مار آستین
ضربت کشیدی غم مخور
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اسرار دل و
دلبر و
دیوانه شُدن را
آنکس که ندارد
تب احساس
نفهمد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در آن صبحی
که تو
خورشید تابانش لقب داری
وَ در
چَشمانِ پُر نورت
خدا را روز و شب داری
چگونه
میتوان دل را
به دوری از تو راضی کرد
بگو
گاهی تو هم چون من
ز درد عشق تب داری
حمیدرضا یگانه
#شاید_گاهی_امید_نشانه_جنون_باشد
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
نیمه شب مرهم به روی زخمِ تنهایی شُدی
ای قلم"، تنها تو میدانی چه میگوید دلم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شُده شب را به سحر وصل کُنی غم نرود
شُده هر چاره کُنی درد دلت کم نشَود؟
شُده آیا به کسی غیرِ خودت تکیه کُنی
شُده حتّی به خودت نیمهشبی پیله کُنی؟
شُده دیوانه نباشی و جنون را بِچشی
شُده روی دل خود نقشِ تمنّا بِکشی؟
شُده در خاطرهها نمنمِ باران بشَوی
شُده آیا که تو هم اشک فراوان بشَوی؟
شُده فریاد شَوی یار به دادَت نرسَد
شُده آواره شَوی وصلِ مُرادَت نرسَد؟
شُده با یاد گُلی ترکِ گُلستان بکُنی
شُده با قافیهها یکسره طوفان بکُنی؟
شُده یک شعر تو را تا تبِ رؤیا ببرد
شُده در خواب نگارت غم دل را بخَرد؟
شُدههای من دلخسته تنها به کنار
شُده دلتنگ شَوی بهرِ سلامی ز نگار؟
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مابین دل و منطق انسان خلأیی هست
فرضیه احساس در آن نقطه هویداست
حال اینکه دلت حُکم کُند یا نه منطق
در آینه بنگر" که در آیینه چه پیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مابین دل و منطق انسان خلأیی هست
فرضیه احساس در آن نقطه هویداست
حال اینکه دلت حُکم کُند یا نه منطق
در آینه بنگر" که در آیینه چه پیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اینجا نشانی از تو در آیینه پیدا نیست
چشمان من دیگر تو را مَحرم نمیبینند
آن اشکها در لحظه پایان " تَوهم بود
چشمان من در زیر باران خوب میبینند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
در چَشم تو و
تابش خورشید چه سِرّیست
این_صبح "
به اندازه چَشمانِ تو زیباست
آغوشِ تو" و
حالِ دل" و
شعرِ نگاهت"
از حسّ قشنگیست
که در چَشم تو پیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اگر دلتنگ بارانی منم دلتنگ بارانم
اگر شبها پریشانی منم دلتنگ بارانم
قُمارت لحظههایم را به نابودی کِشید امّا
اگر دنبال جبرانی منم دلتنگ بارانم
دلم را باختم حتّی غرورم مثلِ سابق نیست
اگر گاهی پریشانی منم دلتنگ بارانم
تو نامت گُل نوای دلنشینت عشق
اگر جانم تو میخوانی منم دلتنگ بارانم
من و دلتنگی باران به اشک شوق محتاجیم
اگر دلتنگ بارانی منم دلتنگ بارانم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
باختم وقتی ز غفلت آس دل برداشتم
بذر عشقِ بیوفا را پای این دل کاشتم
عاقلان در دلبری منطقگرایی میکُنند
من اگر عاقل" نبودم، لااقل دل داشتم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شبی را مثل من
دلتنگ اگر بودی
صدایَم کُن"
اگر چون برکهای تنها
درون خلوتت هم
دربدر بودی
صدایَم کُن"
اگر یکشب، فقط یکشب
به دردِ غربتی
با گریه خوابیدی
اگر از آشیان آواره و
خونینجگر بودی
صدایَم کُن"،
صدایَم کُن که دلتنگی
مرا در کوچهها گُم کرد
اگر چون من
میانِ واژهها
از حالِ خود هم
بیخبر بودی
صدایَم کُن..."
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
گفتم که بمان
گفت که ماندن
شُدنی نیست
گفتم که نرو
رفت و غمش
در دل من ماند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
گفته بودم
بی تو میمیرد دلم، باور نکرد
من دلم را
در قمار عشق او بد باختم
زخم میزد
چارهام تنها قلم شُد در سکوت
واژهها یارم شُدند
از شعر مرهم ساختم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
