مثل آن کلبه متروکه پُر از درد و غبار
یا که آغوشِ تُهی از بغل و گرمی یار
مثل یک قایق کهنه کهبه دریای جنون
دل به بیراهه زده بهرِ تماشای" نگار
مثل هر قافیه که خاطره را زنده کُند
مثل بازنده دلباخته حتّی به قُمار
منم آن دربدرِ کوچه تنهایی و غم
که به جُرمِ دلِ دیوانه شُدم لایق دار
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : سه شنبه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
