آمدی هستی" ببخشی
این کویر سینه را
از دلم بیرون کُنی
افسوسها و کینه را
زخمدل مرهم نمیخواهد
بجز آغوش تو
آمدی "درمان کُنی"
دلتنگی آدینه را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
برخیز
که چشمان تو
روشن کُند آبادی دل را
مشتاقِ
نگاه تو شُدن
حسّ قشنگیست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
روشن کُن
از آن فاصله احوال دلم را
ای صبحِ طلوعت
همه زیبایی دنیا
اعجاز تو اینست
که مجنون تو باشم
دیوانه چهخواهد
مگر از قصّه لیلا
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مثل آن کلبه متروکه پُر از درد و غبار
یا که آغوشِ تُهی از بغل و گرمی یار
مثل یک قایق کهنه کهبه دریای جنون
دل به بیراهه زده بهرِ تماشای" نگار
مثل هر قافیه که خاطره را زنده کُند
مثل بازنده دلباخته حتّی به قُمار
منم آن دربدرِ کوچه تنهایی و غم
که به جُرمِ دلِ دیوانه شُدم لایق دار
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مِنهای تو شبها به دلم سخت گرفتند
دلتنگی و جمعی دگر از حال بدیها
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
جهان تاریک شُد بعد از تو تا آنجا
که خود را در میان جمع هم تنهاترین دیدم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
از خدایت خواستم روزی اگر عاشق شدی
در همان آتش که میسوزم بسوزاند تو را
لااقل آنجا تو را حس میکُنم پهلوی خود
از همان زهری که نوشیدم بنوشاند تو را
جامهای از رنج بر تن کردهام در عاشقی
با همان دردی که پوشیدم بپوشاند تو را
رفتی و با رفتنت آرامشم گم شد ولی
از خدایت خواستم بهرش بکوشاند تو را
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
گر که با یاد تو آغاز شَود، زیباییست
صبحِ یک روز خُنک، ابری و تابستانی
گُل رخسار تو شاداب کُند روزم را
آمدی زنده کُنی دل"، غم دل بِستانی
با یاد تو
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
من و آن ناز نگاهت که به هم وصل شَویم
صبحِ مردادیِ این عشق طلوعش زیباست
ای به قربان دو چَشمی که سرآغاز خوشی
از همان ثانیه در " جلوه عشقت" پیداست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
ادب این بود
که تو
راز بمانی امّا
قلم
ازبس که تو را خواند
همه فهمیدند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
بینشان از کوی دلبر
در مسیر عاشقی
گر شُدی در قربت و
غربت کشیدی غم نخور
با غرورت هم وداع کُن
دل اگر دیوانه بود
یا در این بحران اگر
منّت کشیدی غم مخور
این قُمار از ابتدا
بازیِ مرگ و زندگیست
در مسیر عشق گر
محنت کشیدی غم مخور
غم مخور جانم
که دنیا مَهد نامردی شُده
گر ز مار آستین
ضربت کشیدی غم مخور
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اسرار دل و
دلبر و
دیوانه شُدن را
آنکس که ندارد
تب احساس
نفهمد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
