آمدی رفتی زبانم تلخ شُد
عشق بودی نفرتی
تا استخوانم تلخ شُد
باورم تردید و عشقت چاهِ کنعان بود و بَس
من زلیخا دیدمت وقتی دهانم تلخ شُد
با خودم میگُفتم او میآید و دل میدَهد
آفتِ جانم شُدی رفتی جهانم تلخ شُد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
