یک بوسه به من داد و شُدم مستِ لبانش
احساسِ عَطش لحظه دیدار قشنگ است
بوسیدم و گرمای نگاهش به من آموخت
در عشق" نگاه و تبِ دلدار قشنگ است
آغوش" عجب معجزه حقّ و نجیبیست
آرامشِ دل" در بغلِ یار" قشنگ است
آرام" صدایَش بزنی با تو بگوید، جانم "
که همین واژه به تکرار قشنگ است
با دستِ محبّت بشوی غرقِ نوازش
نبضی که شَود قابل اقرار قشنگ است
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۴ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
