برو با آشنایانت همان خوشقلبها خوش باش
تو این دل را نمیدیدی زمانی که تَرک برداشت
تَرحم خواستم از تو"، غرورم زیر پا لِه" شُد
سزای دلسپردن هم عجب دردِ عجیبی داشت
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : یکشنبه نهم دی ۱۴۰۳ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
