تلاوت کن مرا با صوت زیبایی که میخوانی
منم آیینهای از آیههای دلنواز شور شیدایی
چه سرّی دارد این احساس دلها در تب دلبر
تو در افسونگری آوازهی پنهان و پیدایی
چنان معصوم میخندی که دل میریزد از جانم
عجب تصویر زیباییست چنان تفسیر شیوایی
دلی را بردهای از من که عمری حبس منطق بود
جنونم شهرهی عام است بگو تا کی شکیبایی
من از مینای چشمانت فقط اعجاز میخواهم
نگاهم کن به لبخندی نگاهی کن اهورایی
درونم خلوتی دارم شب شعری درآن برپاست
جوانی رفت و من ماندم در این اشعار رؤیایی
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
