هَمۂ دقیقه ها
هَمه دلنوشته ها
هَمۂ روز و شَبم
هَمۂ ثانیه ها
مِصرع و بیت و غَزل
شورِ شِعر و واژه ها
نَفس و جان و دلَم
نَغمۂ ترانه ها
وَ هر آن چیز
که باید، وَ نباید
شُده در دورۂ ما
هَمه تقدیمِ نگاهَت
که مَرا هیچ نیازی نبوَد
جُز در آن لحظۂ زیبا
تو به لَبخندِ ملیح ات
بدَهی پاسُخِ این
شوقَم را
وَ چه زیباست
در آن لحظۂ موعود
دَمی هَم بِرسد
شَهدِ خوشرنگِ شَرابی ز هَمان
غُنچۂ لَب های
پُر از وسوسه ات
چه شَود، وای اگر
لحظۂ زیبای اجابَت بِرسد
دلِ دیوانۂ صَد مَرتبه
مُحتاجَم را
کاش میشُد
که به رؤیای مَنم گاه
نگاهی بکُنی
در هَمان لَحظه
که در کوچۂ احساس
پُر از دَغدغه ام
پَنجره را باز کُنی
وَ بگویی که بیا
کاش
میشُد
که تو بودی
و نَبود
تَلخیِ
فاصله ها "
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تاريخ : چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
