ترسم از خندهی تو دل برود از دگری
تو که از جاذبهی شهد لبت بیخبری
من که ناخورده به جام لب تو دلبستم
مستیام را نکند کفر بخواند گهری ( تو )
من به اندازهی دل دل به نگاهت دادم
غیر دلداری این دل که نباید ثمری
آنقدر در تب عشقت به وفا میسوزم
که همین شعر شود مطلع هر دربدری
حميدرضا يگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه
تاريخ : پنجشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
