بسکه دلتنگم برایَت غرق باران میشوم
با خودم قهرم دچار وهم هذیان میشوم
آنچه کردی با دلم هرگز کسی با دل نکرد
عاشقم، از دوریات جانا پریشان میشوم
گفته بودم بعد تو هرگز ندارم دلخوشی
گاه نجوا میکنم بعدش پشیمان میشوم
دلبرم"، #زیباترین_افسانهی_این_روزها
بی تو تنها میشوم، دربند زندان میشوم
عشق شاید بین ما آنقدر هم یکسان نبود
بگذر از من گاهگاهی خشم طوفان میشوم
من خدای خویش را در چشمهایت دیدهام
شرمسارم از خدا وقتیکه گریان میشوم
هیچکس چون منبهمن اینگونه آزارم نکرد
عقل میگوید نکن، پابند وجدان میشوم
واژهها هرگز نمیفهمند دل با دل چه کرد
عاشقم، دلتنگِ تو گر غرق باران میشوم
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
رخ به رُخت نشسته ام،
بدون حرف و گفتگو
بیا زبانِ چَشم مان ،
بجای ما سخن کُند
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
تو کجا این دل دیوانهی دربند کجا؟
من نومید کجا #لحظه_لبخند کجا؟
تو ندیدی که چهشد عاقبت دلدادن
هجر دلدار کجا، سایهی دلبند کجا؟
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , لحظهی لبخند
این حسّ جنون بتکدهی عشق و تمنّاست
لایق اگرم هست، خیالست و به رؤیاست
تندیس بلا سهم دل از عشق کسی بود
کز معرفت"و مهر" و وفا" نیز مُبرّاست
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
دیوانهی لیلا شده مجنون دوعالم
او ساکن دل من به تماشای خیالم
گفتند چه خواهی تو از این عشق
گفتم بخدا هیچ" به دنبال وصالم
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
اگر هَمرنگِ پاییزَم
اگر چون ابر لَبریزَم
ز هِجرت زار و بیمارَم
اگر چون بَرگ میریزَم
به لَبخندی مَرا دَریاب
بیا دِل را اجابَت کُن
اگر پروانه ام باشی
مَنم چون شَمع میسوزم
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
رازِ چَشمانِ " تو را هیچکِسی دَرک نَکرد
بَس که سیّاس مَنش حُکمِ سِتایش داری
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
صبحِ پاییزیِ من با #تو به زیباییِ عشق
جمعه آغوش و نفس های تو را میخواهد
گوشه ای دنج ، من و فرصت بوسیدن تو
جمعه دل" دادنِ بی چون و چرا میخواهد
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
مهر و آبان طی شد و نوبت به آذر هم رسید
خالقِ احساس و دل" ، #پاییز را زیبا کشید
عشق شد داراییِ این فصل رنگین از نخست
چون خدا، دل را برای #عشق " در ما آفرید
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
شیوهی مکر تو از حیلهی شیطانی بود
گرچه تقصیر دلی" بود که زندانی" بود
آخر قصّهی تقدیر نوشتم که چه حیف
عاقبت سهم من از عشق پشیمانی بود
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
ای که ناحق میزنی آن تیشه را بر جان خود
در قمار عاشقی معشوقهات شیرین چه شد؟
فکر کردی عشق را افسانه میدانند و هیچ؟
تکّههای جان فرهادی که شد غمگین چه شد؟
قصّه و افسانهها هم خود دلیلی" بودهاند!
آن بُتی کز دل بنا کردی به نام دین چه شد؟
خواب دیدی طفلک دیوانه خود را گُم نکن!
راستی! آن منطق و ایمان فولادین چه شد؟
عشق یعنی یک نفر با #هفتخانی از بلا
زخمهای بددلان با چشم زهرآگین چه شد؟
قصّهی دلدادگی" ، با دلبریها" پا گرفت
خواب شیرینی که بودش راحت بالین چه شد؟
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
دل کنده ام از دنیا، در عشق توام رسوا
دنبال تو " میگردم ، کاشانه به کاشانه
با هرم نفس هایت گرمای وجودم باش
ای سایه ی پُر مهرت، آسایش این خانه
حمیدرضا یگانه
برچسبها: حمیدرضا یگانه , دکلمههای حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر
