hamidrezayeganeh.ir

شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

hamidrezayeganeh.ir

حمیدرضا یگانه
hamidrezayeganeh.ir شعر همدم می شود       ،       با دل بخوان

ماه بی‌همتا


بمان در برکه‌ی احساس من ای ماه بی‌همتا
که یک شب را کنارت ما شود دلداده‌ای تنها

ببار از آسمان اختران روشن شود این شب
تمام کهکشان گردد به دور عشق‌مان یک‌جا

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان ماه بی‌همتا

تاريخ : سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نیش زبان



هوس لعل لبش در تب دل سوخت مرا

او که با نیش‌زبان‌ش به دلم تیغ کشید

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , نیش زبان

تاريخ : سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

یقین

تو همان نور درخشنده‌ی عاشق شدنی
به #یقین روح روانی ، که درون بدنی

تو همان مادر عشقی که نوازش بلدی
تو منی اوییُ مایی تو خدایی وطنی

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان یقین

تاريخ : شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

صبح بارانی


چشم تا وا می‌کنی خورشید پیدا می‌شود
آسمان زیبا، زمین یک‌باره شیدا می‌شود

هُرم آغوشت زمستان را که حاشا می‌کند
صبح بارانی پُر از احساس‌و رؤیا می‌شود

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

پشیمانی

به عشق بوسه‌هایت بارها
از راه دوری می‌دویدم

ولی هرگز تو را اندازه خود
عاشق و شیدا ندیدم

تو می‌گفتی به من مجنون،
ولی لیلا نبودی خود

شکستم" این شکستن را،
نفهمیدی که رنجیدم

تو در افسون‌گری خود
ادعا بودی به تردستی

حماقت کردم و در عشق
بلای جان خود دیدم

ستایش کُن غُرورت را
بمان بر روی افکارت

پشیمانم چُنان سرسخت
که خوابش را نمی‌دیدم


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

نگاه


عاشق که شدی
دست خودت نیست نگاهت

چشمی که شود
خیره‌ به دلدار قشنگ است


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

مبتلا

تو در من آن‌چنان هستی که فکرش را نمی‌کردم

عجب دنیای شیرینی‌ست به عشقت مبتلا بودن

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان مبتلا

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

شبی در رؤیای تو

من امشب تا به آغوشَت چه نزدیکم،
چه رؤیایی ست...

عَجب بد مستَم از این حسّ زیبایی
که می‌دانَم زِ تَنهایی ست...

بیا امشب به طعمِ عِشق
کمی با من مُدارا کُن
اگر حتّی ز مَن دوری،
وَلی عشقَت اهورایی ست...

بنازم نازِ گیتی را
بنوشم جامِ هَستی را
خدا امشب نگاهی کرد و رؤیا،
سهمِ دِلتنگی وَ حالم شُد...

بیا حالا که این شَب را
خُدا تا اوجِ رؤیا بُرد
مَرا بی باده مستَم کُن
که امشب خواب
در چَشمانِ مَن بی شَک،
پَشیمانی ست...

مَن امشب با خیالَت میشُمارم
هر نشان و بی نشان
از اخترانِ تابناکی را
که عاشِق ها نشان کردند و مَن عُمری چه با حَسرت
فَقط در جستجوی دلبرَم بودَم..

اگر دُنیا مَرا دیوانه می‌خواند
خیالی نیست...

اگر حتّی تو را از دور
و در جبری به نامِ فاصله دارَم
اگر حَسرت شُده کارم
اگر شَب ها به رؤیا سَر به بالینی
پُر از افسوس و غَم دارَم
به جانِ نازنینَت حضرتِ دِلبر
ملالی نیست...

چُنان مستَم که می‌دانَم
صداقت دارَد این رؤیا و احوالم
عزیزی بیشتر از جان و
در آخر چه با احساس می‌گویم
همیشه دوستَت دارَم...

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , شبی در رؤیای تو

تاريخ : چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

گناه عشق

سرزمین عشق بازیهای من در چشم توست

بیقرارت میشوم وقتی نگاهم میکنی...

حس ممنوعی ست این احساس من، با این همه

باز رام ات میشوم غرق گناهم میکنی...

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گناه عشق

تاريخ : یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

اشعار رؤیایی

تلاوت کن مرا با صوت زیبایی که می‌خوانی
منم آیینه‌ای از آیه‌‌های دل‌نواز شور شیدایی

چه سرّی دارد این احساس دل‌ها در تب دلبر
تو در افسون‌گری آوازه‌ی پنهان و پیدایی

چنان معصوم می‌خندی که دل می‌ریزد از جانم
عجب تصویر زیبایی‌ست چنان تفسیر شیوایی

دلی را برده‌ای از من که عمری حبس منطق بود
جنونم شهره‌ی عام است بگو تا کی شکیبایی

من از مینای چشمانت فقط اعجاز می‌خواهم
نگاهم کن به لبخندی نگاهی کن اهورایی

درونم خلوتی دارم شب شعری درآن برپاست
جوانی رفت و من ماندم در این اشعار رؤیایی

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

ترس از خنده تو

ترسم از خنده‌ی تو دل برود از دگری
تو که از جاذبه‌ی شهد لبت بی‌خبری

من که ناخورده به جام لب تو دل‌بستم
مستی‌ام را نکند کفر بخواند گهری ( تو )

من به اندازه‌ی دل‌ دل به نگاهت دادم
غیر دلداری این دل که نباید ثمری

آنقدر در تب عشقت به وفا می‌سوزم
که همین شعر شود مطلع هر دربدری

حميدرضا يگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه

تاريخ : پنجشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |

حماقت

دل از من بُرده‌ای دل را دگر یک دل نمی‌بینم
در این ویرانه‌‌‌ی ناچار تو" را هم‌دل نمی‌بینم

زدی مُهری ز رنگ مِهر" به روی طاق پیشانی
تو را در پهنه‌ی احساس بجز قاتل نمی‌بینم

سپاه چشم‌های تو" ، دلم را زیر و رو کردَش
من‌آن موجم که‌می‌میرم ولی ساحل نمی‌بینم

شکستم آن غروری را که‌بعد از دل تمامم بود
حماقت کردم و هرگز تو" را حاصل نمی‌بینم

حمیدرضا یگانه


برچسب‌ها: حمیدرضا یگانه , دکلمه‌های حمیدرضا یگانه , اشعار حمیدرضا یگانه , گیلان رودسر

تاريخ : پنجشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۲ | | نویسنده : حمیدرضا یگانه |
<< مطالب جدیدتر         مطالب قدیمی‌تر >>


.: HAMIDREZA YEGANEH OFFICIAL WEBSITE :.